Saturday, January 14, 2012

باربد از شاهنامه

ببرّید مر چارانگشت خویش بریده همی داشت در مشت خویش
پیر طوسی حکیم ابوا لقاسم فردوسی
قلم زانگشت رفته باربد را برید چون قلم انگشت خود را حکیم نظامی
قربون اون قدیمی ها
مهربونی و مرامیشون
حرف اول وکلامیشون
معرفت و صفایشون
خا کی بودنه سادگیشون
لوطی گری وبی ریایشون
قرن بیست و یکم همینه
بنام قرن آهنینه
وطن فروشی این چنینه؟
که نامردی حرف اولینه
بالای در زورخونه دیدم
که نطفه آن است که پشته پدر مرد شود
نه در قرن بیست و یکم نامرد شود
کی شیخ اجل سعدی این چنین بود؟
کجای داستان پیر طوس این بود؟
باربد چار بند انگشت خود بریده
به این بهونه نزنه برای کسی تارو کمانچه
نشون داده به خسرو با مرام کمال معرفت لوطی تمام
نمک خورده نمک دون نشکُنه که تا عمر داره دیکه نخونه
از آدمهای دو رو وطن فرش دور بمونه
نام نیک از خودش بمونه
بزن فوت کن غرورت را از خودت دور کن
نه مونده معرفت در این زمونه
کجاست باربد این رو بدونه
نسل به نسل گشته اون مرده
ولی
مرد بودنش هرگز نموده. محمد جواد خالقی مقدم

No comments:

Post a Comment